بلبشو در...

ساخت وبلاگ

ترمینال غرب دیروز قیامت بود. عده‌ای ساک‌ بدست منتظر اتوبوس‌هایی بودند تا بروند مرز مهران و از آنجا به پیاده روی اربعین. این در حالی بود که سرویس های اصلی عبور و‌مرور به شهرستانها را لغو کرده بودند. مسافرانی که قصد رفتن به شهر خودشان را داشتند ویلان و سرگردان مانده بودند. حتی سواری ها هم سرویس نمی دادند. چندین ساعت در ترمینال منتظر ماندم. کلافه بودم وقتی می خواستم به مسؤلان ترمینال بخاطر وضعیت موجود اعتراض کنم از حلقم صدایی شبیه صدای خروس در می‌آمد. کلمات و حروف توی دهانم کج و کوله می‌شد و می دیدم بدون اینکه جمله ای بگویم یک سری آواهای نامفهوم از دهانم خارج می‌شود ونمی‌توانم حرفم را بفهمانم. مسول پشت پیشخوان نگاهم می کرد و در مواردی لبخند تمسخر آمیزی از اعتراض تؤام با ناکامی‌ام تحویلم می‌داد. سرانجام یکی از نمایندگی‌ها گفت که اگر منتظر باشید اتوبوسی برای فرستادن به شهرستان دارند ما بعد از چهل دقیقه منتظر ماندن در سالن، چهل دقیقه در ورودی ترمینال، یکساعت جلو یکی از دروازه‌های اصلی ترمینال و بیست دقیقه در خیابان روبروی آن سرانجام سوار اتوبوس شدیم و من موفق شدم ساعت یک‌ نیمه شب به شهرم برسم. در هر صورت دو هفته در سال وضع به این منوال است و مربوط و محدود به یک روز در سال  نیست. ما نسبتی با ملانصرالدین داریم بی گمان.

خیالات شبانه...
ما را در سایت خیالات شبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : setare-shabha بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:59