تقی هیچ وقت بهانه ناهار را نمیگیرد. او به املت کافهٔ سرکوچه وگربههایش عادت دارد. دلش به چرخاندن نان دور املت ته تابه و دیدن رفت و آمد گربهها با دمهای آنتنیشان خوش است.
خاک گلدان بنفشه آفریقایی پشت پنجره را عوض میکنم و بهش آب میدهم. آنطور که باید گل نمیدهند و میخواهم اسمش را عوض کنم و بگذارم گل مینا. گلهای مینا خوب رشد میکنندعمرشان بیشتر از یک ماه نیست اما آدم را ناامید نمیکنند. گلهای مینای پشت پنجره را میگذارم توی حیاط پایین نردهها. مهین خانم از پنجره آپارتمان روبرویی سلام علیک میکند. او یک درخت است. برایش دست تکان میدهم. با خودم میگویم نباید جلب توجه کنی. باید طبیعی بنظر بیایی..
خیالات شبانه...برچسب : نویسنده : setare-shabha بازدید : 57