داستانهای گلی ترقی

ساخت وبلاگ

از کتاب دو دنیای گلی ترقی:

 

 

عاشق اتاق کار پدرم هستم. پر از کتاب و روزنامه است و میزش به بزرگی تختخواب من است. هر بار که از لای در نگاهش می‌کنم می‌بینم که مشغول نوشتن است. اولین قصه‌ام را پشت این میز نوشته‌ام. چند سال دارم؟ آنقدر کوچکم که سرم به زحمت به لبه میز می‌رسد. می دانم که پدر نویسنده است و نباید مزاحمش شوم. یواش و بی‌صدا می‌روم توی اتاق و پشت سرش می‌ایستم. سرک می‌کشم. قلمش روی کاغذ سفید می‌لغزد. سرش جلو و عقب می‌رود و زبانش را مدام به لب پاینش می‌مالد. از سر قلمش موجودات ریز سیاه مثل هزاران مورچه، بیرون می‌ریزند و روی کاغذ می‌خزند. می‌فهمد کنارش هستم. از او می‌خواهم چیزی برایم بنویسد. قلمش را توی دوات مرکب فرو می‌برد. شکل عجیبی می‌کشد و می‌گوید: ببین این اسم توست.

دوباره قلمش را توی دوات فرو می‌برد. کاغذ را زیر دماغم می‌گیرد و می‌گوید:  این نان خامه‌ای است. چند بار دیگر قلمش را توی دوات فرو می‌برد و برایم عکس یک پروانه، یک توپ و یک خیار را می‌کشد. هر چه هست توی آن دوات جادویی است. پر از خوراکی و اسباب بازی‌ست. پر از قصه هایی که پدر تعریف میکند و پر از حرفهایی که دلم می‌خواهد اختراع کنم.

بعد از ظهر که پدر خواب است خودم را به میز کارش می‌رسانم، قلمش را پیدا نمی کنم. انگشتم را توی دوات فرو می‌کنم و روی کاغذ می‌مالم. بوی مرکب توی سرم می‌پیچد و کیف می‌کنم. دست های جوهری ام را به لباسم می‌مالم و انگشتهایم را یکی یکی توی دوات فرو می‌کنم. تکانش می‌دهم. دمرش می‌کنم. دست و سر و صورتم پوشیده از لکه‌های جوهر است. چه کیفی! ولم کنند روی دیوارها را هم نقاشی خواهم کرد. دلم می‌خواهد صدتا دوات مرکب داشتم و صدتا قلم و صدتا انگشت و یک اتاق کاغذ سفید. مثل پدر شده‌ام.‌نویسنده‌ام. دلم می‌خواهد قصه‌ای را که نوشته ام نشانش بدهم که دستی از پشت یقه‌ام را می‌گیرد و صدای خشمگین مادرم توی گوشم می‌پیچد: بچه کثافت ببین چه به روز لباست آورده‌ای.

 

دوش آب داغ را روی سرم می‌گیرند و لباسم را می‌شویند. جیغ می‌کشم و دنبال قصه‌ام می‌گردم. قصه ای که آب آن را برده است. شاید برای همین است که می‌نویسم و هیچ وقت راضی نیستم. انگار جایی ته سرم همچنان به دنبال آن اولین قصه می‌گردم. آن تنها قصهٔ کامل خوب.

 

گلی ترقی از نویسندگان خوب ایرانی است. کتابهای دو دنیا، جایی دیگر و خاطرات پراکنده از داستانهای اوست که با زبانی شیرین و داستانی روایت‌شان می کند.

خیالات شبانه...
ما را در سایت خیالات شبانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : setare-shabha بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:59